به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)

سلام موش کوچولو دکتر هات خوبنتخودت چطوری؟نمیدانم مطالبی را که برلیت نوشته ان خواندی یانه ولی نخوانده ای وگر نه زنگ نیزدی ومیگفتی پاکشون کن انید وارم در پناه خدا بجامعه پزشکی برای رسیدگی به خد ایان زرو زور وتزویرموفق دتتدرست باشی خات ونم میبوسمت فکر کن این حرفهامو هضم کن تاملکن تفکر کن تو از من بخدا سالمتری... + نوشته شده در دوشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 23:59 توسط روزبهانی  |  به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

سلام عشق من خوبی ان شا الله؟عزیز دلم ازمن ناراحت نباش که تند حرف ز دم چه کنم؟آتش بر جگر دارم بیماریها ودرد های خودم را از یادم برده ای چون بعلل مختلف دیر دیر زنگ میزنی ومن بیخبرم وتو ساده اندیش وزود باور حرف مشتی نادان از خدا بیخبر را باور کرده خود را تسلیم کرده ای..یه فیلمی دیدم بنام زیر خاکی در آن افسرارتشی بود که حرف قشنگی میزدومیگفت برای هر کس تعدادنفسهای معینی مقرر شده نه یک نفس کمتر ونه یک نفس بیشتر...در واقع چنین است پس چرا ماتم بگیریم وناتوان در مقابل مشکلات باشیم تو اگر بیماریهای مرا داشتی چکار میکردی؟از سال65بعداز بازگشت از جبهه یکی یکی خود را نشان دادند ...سرطان وغده معده که باعث انسداد نسبی پیلور معده است از دکتر بپرس یعنی جه..سرطان ریه نتیجهسیگار ..سرطان بدخیم پروستات که بعلت دیر دستشویی رفتن وبودن در کلاسه..واز همه بد تر نوروپاتی حسی سوزش پاها تا زانو ودستها تا مچ که برخی از پزشکان آنرا نتیجه موج گرفتگی میدانند..کوری چشم چپ بعلت ضربه ترکش بر پس سر وجدا شدن تکه ای از پوست سرم شد.با این اوصاف که هر یکساعت باید دستشویی بروم ودرد ها خواب هم ازم گرفته شده عشق من فکر کن من باز هم به خدای خود امید وارم که از لطف وکرمش مرا بوصال هشقم برساند وساعت شماری می کنم پس خجالت بکش با یه کسالت جزیی خوابیده ای رد به قبله پاشو پاشو به بچه هات برس ومنتظر مقدرات الهی باش میبوسمت زنگی بزن تورا بروح داداش وبابا ومادرت راجع به بیماری فکر نکن ..عزیزدلم + نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 5:21 توسط روزبهانی  |  به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

به؛ احمد شاملو...ا.بامداد**پندشاعر************هان ای کسیکه نقد نمایی بکار شعر/ننهاده پا به دایرهءساختار شعر/پندی دهم تو را که اگرگوش باشدت/مانند دُر نمایی از آن گوشوار شعر/یاهمچوبلبلان به سرشاخسارگل/سازی ترانه ای غزلم در بهار شعر/چون نی بنالد آنکه دهدگوش شعر من/گربشنود به زیر وبم زیر تا شعر/ازبر اگر کند غزل ناب من کسی/دُرازصدف گرفته زعمق بحار شعر/کِلکَم گذاشته زیرگلوی حسادتت/خنجر زشعرهزل ویاهجو وار شعر/شعرسپیدوزرد وزبان مدرن تو/تنها بهانه اند که کردی شعار شعر/قادر بگفتن غزلی ناب نیستی/چسبیده ای دودسته بدان ساختار شعر/اول وجود خویش نما پاک وزان به بعد/بردیگران محک زن وبنماعیار شعر/هرنقدپوچ از چه ندانی نمی برد/ازشاعرش نشان وزشعر اعتبار شعر/بهتر بود که در حد خود نطقها کنی/ورنه بخرمنت بفتد از شرار شعر/آداب نقد نیست غرض ورزی وعناد/یا هر تعصبی که خورد افتخار شعر/آداب نقد شعر ندانی عزیزمن/بحریست بیکران وتواندر کنار شعر/افکار خیس وخام بود سیف برادب/باشد زبان بی ادبان همچو مار شعر/حکمت کجا ونقد تو ای بیسوادوعشق/حافظ کجا و؟وز وز تودرشمار شعز/خواهش کند *حمید * اگر فهم تو نشد/این شعر فحش او ندهی در دیار شعر/**************بهار۱۳۴۵پادگان رضا پهلوی کرجاز دیوان اشعار حمیدروزبهانیاین شعر را در همانسال در حضور مرحوم اخوان ثالث وتعدادی دیگر از شعرا برای آقای شاملو خواتدم ودر این جلسه بحث به جاهای غیر ادبی رسید که من از جلسه بیرون آمدم + نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم دی ۱۴۰۱ ساعت 16:43 توسط روزبهانی  |  به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

*یاکریم در خانه رحیم**************یا کریم...یاکریم...یا کریم..واین نوای محزون کبوتد طوقداریست که یاکریمش مینامند.قفس آنها داخل بالکن به زنجیری که از سقف بالکن آویزان بود نصب شده بود وفاصله اش تا کف به اندازه قامت صاحبخانه( اقا رحیم )بود واو خود مرتب به آنها آب ودانه میرساند...مدتها گذشته بود واین جفت پرنده زیبا تخم گذاشته بودند وبنوبت روی تخمها می خوابیدندپرنده نرباد در گلو انداخته با بغض سر را پایین گرفته ومرتب یا کریم گویان عقده را خالی میکردواشک از چشمانش سرازیربود ؛یا کریم ..یا کریم..یا کریم یا جان ما یا رحیم...یا کریم ..گناه ما چه بود که گرفتار قفس شدیم آزادی ما ..پرواز ما ...دنیای بیرون از اینجا مانند دیگر پرندگان دنیاپرواز کنیم یا کریم ....یاجان ما یا رحیم..یا کریم ماده با تکانی تخمها را در زیر خود گرداند وبا ناز گفت؛چی شده عزیزم میبینم گریه کردی؟مگه من مرده ام عزیزم بزودی جوجه های قشنگمون در میان ناز وکوچولو وای چقدر خوشحالم کم کم آماده شو روتخمها بخوابی تا من خستگی در کنم وآب ودانه ای بخورم..شوهر خوش تیپم بخند شاد باش دلم میگیره ..یاکریم نر نگاه عاقل اندر سفیهی به او انداخت وگفت ای زن چه میدونی من چه دردی دارم ؟!!!!-کبوترماده نگاهی به آسمان انداخت وگفت؛درسته عزیزم اما نگاه کن اون پرنده را میبینی اون بیرحمترین دشمن ماست شاهینومیگم اگر ما بیرون باشیم از ش در امان نیستیم مارو میکشه میخوره... اینجا امنیت داریم کریم آقا هم دوستمون داره بما میزسه..حالا بیخیال شو بیای جای من بچه ها رو گرم کن امروز فردا درمیان وای خدا چقدرکیف داره جوجه هامون دهن وا کنن باعشق دانه تو گلوشون بذاریم..بزرگ بشن بالها را تکون بدن ودانه بخوان..چه کیفی میده.. دراین هنگام کریم آمد تازیرشانرا تم به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...